کد مطلب:28008 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

توصیف تاریخی مکان












تاریخ، تصویر روشن و كاملی از موقعیّت غدیر و نشانه های آن برایمان نگاه داشته است، این چنین:

چشمه آب

در لسان العرب (مادّه «خمم») آمده است:

ابن اثیر می گوید:آن، محلّی میان مكّه و مدینه است كه چشمه آبی به آن جا می ریزد.[1].

در معجم ما استعجم و الروض المعطار، چنین آمده است:

به این گودال، چشمه آبی می ریزد.[2].

و در معجم البلدان است كه:

خم، محلّی است كه چشمه آبی به آن می ریزد.[3].

این چشمه آب، در شمال غربی غدیر خم واقع است. این نكته از ذكر نشانه های دیگر، آشكار می شود.

غدیر(بِركه)

جایی است كه چشمه آبی كه گفته شد، به آن می ریزد، همان گونه كه از متن های نقل شده پیشین پیداست.

درخت

در حدیث طبرانی آمده است:

پیامبر خدا در غدیر خم، زیر درختانی سخنرانی كرد.[4].

و در حدیث حاكم نیشابوری است:

چون پیامبر خدا از حَجّة الوداع بازگشت و در غدیر خم فرود آمد، فرمان داد كه زیر درختان بزرگ را بروبند.[5].

در حدیث احمد بن حنبل آمده است:

و برای پیامبر خدا، سایبانی با پارچه برای جلوگیری از حرارت خورشید، بر روی درخت سمره، افكنده شد.[6].

و در حدیث دیگر او، چنین آمده است:

و زیر دو درخت را برای پیامبر خدا روفتند و نماز ظهر را خواند.[7].

درختی كه در این جا به آن اشاره شده است، از گونه «سَمُرَة» و از درختان خاردار و بزرگ و دارای شاخه های فراوان است و از این رو در احادیث و اشعار - كه برخی از آنها گذشت -، آن را «دوح (درخت بزرگ)»[8] گفته اند و این، غیر از «غیضه (بیشه)» است؛ زیرا بیشه شامل چند درخت پراكنده است.

بیشه

به جایی گفته می شود كه در آن، درختان فراوان و در هم تنیده باشد، «(غیضه (بیشه)» گفته می شود. به صورت «غیاض» و «اغیاض»، جمع بسته می شود.

بیشه در پیرامون غدیر است. بكری، در معجم ما استعجم می گوید:

به این غدیر، چشمه آبی می ریزد. نیز پیرامون آن، درختان فراوان و در هم تنیده ای هستند كه بیشه نامیده می شوند.[9].

نیز گذشت كه صاحب المشارق گفته است:

خم، نام بیشه ای در آن جاست و در آن، بركه ای منسوب به آن است.

گیاهان صحرایی

یاقوت حموی، در معجم البلدان از عرّام نقل كرده كه او گفته است:

هیچ گیاهی جز درخت بادام تلخ،[10] یَز،[11] اراك[12] و اِستَبْرَق[13] در آن نیست.

مسجد

گفته اند كه در غدیر خم، بر قدمگاه پیامبر خدا مسجدی ساختند، همان جا كه نماز گزارْد و سخنرانی كرد و علی علیه السلام را به خلافت و ولایت مسلمانان نصب كرد. مكان این مسجد را میان گودال و چشمه آب گفته اند. بكری، در معجمش می گوید:

میان گودال و چشمه آب، مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله است.[14].

در معجم البلدان آمده كه صاحب المشارق گفته است:

خُم، جایی است كه به آن، چشمه آبی می ریزد. آن، میان گودال و چشمه آب، واقع است و میان این دو، مسجد پیامبر خداست.[15].

ظاهراً این مسجد، از میان رفته و در زمان شهید اوّل [ م 786 ق] جز دیوارهایش چیزی از آن باقی نبوده است، چنان كه صاحب جواهر در كتاب جواهر الكلام از كتاب الدروس فی الفقه الإمامیةی شهید اوّل،[16] نقل می كند:

در الدروس چنین است:«دیوارهای مسجد تاكنون باقی مانده است»؛ و خداوند، عالم است.[17].

امّا اكنون، هیچ اثری از آن نیافتیم... و به این، اشاره خواهیم كرد.

ناهمواری

یاقوت حموی، در معجم البلدان از حازمی نقل می كند:

این وادی به وخامت (دُرشتناكی و ناهمواریِ) بسیار، توصیف شده است.[18].

از كاربرد واژه «وخامت» در متن، فهمیده می شود كه محلّ مناسبی برای سكونت نیست.

ساكنان

با آن كه این محل، مسكونی نیست، یاقوت از عرّام نقل كرده است كه:

مردمی از خُزاعه و كنانه در آن ساكن اند؛ امّا اندك اند.









    1. النهایة:ماده «خمم»، لسان العرب:ماده «خمم».
    2. معجم ما استعجم:368/2، الروض المعطار:156.
    3. معجم البلدان:389/2.
    4. الصواعق المحرقة:43.
    5. المستدرك علی الصحیحین:4576/118 /3.
    6. مسند ابن حنبل:19344/86/7.
    7. مسند ابن حنبل:18506/401/6.
    8. دوح، جمع «دوحة» است.
    9. معجم ما استعجم:368/2.
    10. در متن عربی، «مرخ» آمده كه ممكن است «بارهنگ»باشد؛ گیاهی از تیره بارهنگ ها و نزدیك به تیره زیتونیان. (ر. ك:فرهنگ فارسی معین:ذیل واژه «بارهنگ»)
    11. یَز، گیاهی خاردار است كه بر اطراف خیمه می نهند تا مردم و جانوران نتوانند داخل شوند. به آن «یزبُن» هم گفته می شود (ر. ك:لغت نامه دهخدا:ذیل مدخل «یز»).
    12. اراك، درختچه ای از تیره اراكی هاست و از ریشه آن، مسواك تهیّه می كنند. این گیاه، خواصّ دارویی دارد و اُشتران از برگش تغذیه می كنند. (فرهنگ فارسی معین:ذیل واژه «اراك»)
    13. استبرق، درختچه ای از تیره كاكتوس هاست كه در نقاط گرمسیری می روید و از گیاهان كائوچویی به شمار می آید (ر. ك:فرهنگ فارسی معین:ذیل واژه «استبرق»).
    14. معجم ما استعجم:368/2.
    15. معجم البلدان:389/2.
    16. الدروس:156.
    17. جواهر الكلام:75/20.
    18. معجم البلدان:389/2.